یسنا یسنا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

عسلی مامان و دخترچی بابا

دخملمون

سلام عسل مامان .....خیلی خیلی وقته به وبلاگت سرنزدم.... آخه خیلی از عکسای جدیدت رو توی فیسبوک میذارم دیگه وقت نکردم به وبلاگت سر بزنم دختر گلم دیگه ماشااله بزرگ شده .....الان عکسهای ٢ سه ماهگیت رو که نگاه میکردم دیدم چقدر کوچولو موچولو بودیها .....و چقدر قیافت عوض شده .....اینم عکس ١٠ماهگیت ...
30 مهر 1391

عکسهای دخترمون

سلام خدمت همه مامانای گل ،من ٢ماهی هست به وبلاگ دختر گلم سر نزدم چون تو این مدت زایمان کردم و همش دستم به نینیم بند بود قربون شکل ماهش بشم .....دخترکوچولوی مامانشه   دختر جون زبونو بکن تو ......قربون زبونت که اینقدر دراز تو عکس افتاده یسنا جون تو کالسکه با عروسکش یسنا جون یکمی اخمو شده تو این عکس   یسنا جون در حال خوردن شیر مامانش اما تو شیشه شیر ...
17 آبان 1390

سونوگرافی ها

اولین سونوگرافی که انجام دادم توی هفته ٥ بارداری بود البته نیازی نبود که سونو بشم ولی از اونجایی که تجربه ای تو این زمینه نداشتم فکر میکردم باید سونو هم بشم اتفاقا رفته بودیم شاهین شهر خونه مامانم اینا . یادمه وقتی عکس سونو رو بابایی دید انقدر کوچولو بودی که بابایی  گفت مثل  هسته خرما میمونه وای اینقدر این حرف به دلم نشست  که نمیدونستم چی کار کنم ،از اون به بعد هم اسمت رو گذاشته بودیم هسته خرما. بعد از اینکه سونو رو انجام دادیم خبر بارداری رو به مامانم اینا دادیم اونا هم کلی خوشحال شدن و آرزوی سلامتی واسه خودم و تو کردن. دومین سونوگرافی جهت سلامت تو بود که خدا رو شکر صحی و سالم بودی البته صدای قلبت رو هم شنیدم ماشاالله ه...
14 شهريور 1390

بی بی چک و اولین آزمایش

سلام جوجک مامانی خوبی مامانی... دیشب خیلی تتون تتون خوردی تو دلم بعد هم اومده بودی چسبیده بودی به قلبم و خلاصه خیلی یه حالی بودم مامانی جون این همه جا پایین هست هی خودتو میاری بالا مگه بالا بالاها خبرایی من نمیدونم.......لابد تو هم میگی خوب مامانی دلم واست تنگ شده بود اومدم خودمو بچسبونم به قلبت که همیشه تو قلبت باشم عزیزم تو همیشه تو قلبمی مگه میشه جوجک کوچولوی ما از ما جدا باشه. دخترم بذار واست از باخبر شدن اومدن تو بگم .... یه روزی از روزای خوب خدا توی بهمن ماه ٨٩ بعد از اینکه مامانی منتظر سیکل ماهانش بود و میدید خبری نیست بابایی تصمیم گرفت بی بی چک نهیه کنه تا اینکه از  بلاتکلیفی در بیایم نزدیکای غروب بود که بابایی یه بی بی چ...
6 شهريور 1390

تولد مامان مونا

سلام جیگر من که تتون تتون میخوری تو دلم ، دختر گلم من و بابایی بی قرار اومدنتیم زودی بیا پیشمون . راستی یسنا خانوم امروز تولد مامان مونایه . عزیزم تولد بابا جواد ١٦مرداد دقیقا هفته پیش بود دوست داشتم پست تولدش رو توی وبلاگ بذارم ولی معذرت میخوام خیلی کار داشتم اصلا یادم رفت. امسال عمه آزاده هم واسه بابایی تولد گرفت هم واسه مامانی آخه چند سالی بود من و بابایی واسه عمه آزاده تولد میگرفتیم امسال عمه تصمیم گرفته بود جبران کنه دستش هم درد نکنه .خوشگل مامان که الهی قربونت بشم تولد مامانی بود من کادو گیرم نیومد ولی تو هنوز نیومده به دنیا یه کیف خوشگل هدیه گرفتی  اونم از طرف خاله سپیده (دوست عمه آزاده) که از تهران واست پست کرده بود ، دست خ...
23 مرداد 1390

سالگرد ازدواج من و بابایی

سلام عزیز دلم ،نمیدونی چقدر منتظر ورودتیم کاش این روزای گرم طاقت فرسای تابستون زودتر تموم میشد و تو به دنیا میومدی یسنا خانوم دختر گلم نیمه شعبان روز تولد امام زمان روز سیسمونی بینون تو بود از چند روز قبل رفتم شاهین شهر که با مامانم بریم بازار و بقیه وسایلی رو که نخریده بودیم رو بخریم خدا رو شکر دو روز خریدمون بیشتر طول نکشید آخه مامان من که نمیتونستم زیاد راه برم اینه که سریع خریدامون رو انجام دادیم و خوشبختانه وسایل خوبی هم گیرمون اومد ....کمد و تختت رو خیلی دوست دارم اصلا یه چیز متفاوت با اون مدل هایی بود که تو اکثر مغازه ها میدیدم انشاالله خودت به دنیا میای و میبینی .ست کالسکه و روروک و کریر هم خیلی خوشگه. الهی قربونت بشم که هنو...
2 مرداد 1390

روز مادر

آن روز، کودک بودم. امروز! بر روان پاکت درود می فرستم، ای مهربان ترین. ای خورشید زرگون دنیای من. ای پناه خستگی ها. ای ملایم ترین نوازش نسیم، ای زیبا ترین ترانه ی انسانیت، ای بزرگترین ارزش زندگی. ای مادر! چه بگویم که بتوانم برایت اشک بریزم؟ چگونه بنوازم برایت، ای زیباترین نوازنده ی دهر؟ چه برایت بنویسم، که مرا به آغوشت راه دهی؟ چگونه تو را سپاس گویم؟ چگونه دستانت را ببوسم که دریابی زندگی من در بوسیدن دستانت خلاصه می شود؟ چه می ماند از منی که بی تو زنده باشم؟ برای بزرگترین انسان ها، تو محکم ترین تکیه گاه هستی. برای بزرگترین غم ها، تو مهربان ترین پناه هستی؛ و برای سخت ترین دشواری ها، تو آرام ترین قلب هستی. سروش زندگی در گوشم نغمه...
6 تير 1390

برای تو

دختر گلم، از ابتدای بارداری تا الان که توی هفته ٢١ هستم هفته به هفته به وبسایت نی نی سایت سر میزدم و وضعیت شکل گیری تو و رشد مرحله به مرحله ات رو دنبال می کردم .خیلی واسم جالب بود بدونم الان تو در چه حالی هستی و کدوم قسمتهای بدنت تشکیل میشه و دستورالعملهای مربوطه رو واست انجام میدادم. ضمناً مامانی من از قبل از اینکه تو تودلم لونه کنی کتاب ریحانه بهشتی رو میخوندم  آخه مامانی من که مادر جون آینده تو میشه اون کتاب رو هدیه داده بود و تاکید داشت طبق دستورات علمی و دینی کتاب نطفه تو گلم بسته بشه -واقعاً کتاب خوبی هست از پیش از بارداری واست میگه تا آمادگی برای زایمان و بعد نگهداری و مراقبتهای نوزاد. خلاصه اینکه از الان بدون ما تو رو با آمادگی ...
27 ارديبهشت 1390